مرثیه شمع ها
پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۱ ب.ظ
تا به حال مات مردمکی کاملا باز شده ای؟
هیچ مرغ عشقی در دستهایت پرپر زده است؟
هرگز خون پرنده ای را بر شیشه ها گریسته ای؟
این مرگ ها /چند ثانیه سکوت تو را برانگیخت؟
من که در حد کشتن هیچ جان -شعله- وری نیستم...
حتی در فوت کردن شمع ها
آرزویی جز فراموشی آخرین تلاششان ندارم!
تو اما /
بازی مردمکم را
پرپر زدنم را
و حتی خون ریخته ام بر شیشه های این شعر را
نمی بینی!
و بی هیچ ثانیه سکوت
شمع های این عشق را فوت می کنی...
دیگران برایت دست می زنند...
فاتحانه می خندی
صداها به هم می پیچد
آنقدر که هیچ کس مرثیه ی شمع ها را نمی شنود!
عبدالمهدی نوری
سی تیر نود و دو
۹۴/۰۵/۰۱